روزهاي رنگي رنگي
داستان از اينجا شروع شد كه يه روز جمعه تصميم گرفتيم بخاطر سرماي هوا و اينكه نميتونستي بري پارك ببريمت پارك زيرزميني و اولين تجربه ميني پارك هم در يك سالگيت به ثمرنشست و كلي ذوق و هيجان داشتي كه خودت ميتونستي بري و به وسايل دلخواهت برسي و بازي كني اونم بين اون همه بچه هاي شيرين و تجربه اولين ميني پارك به من نشون داد كه تو عاشق رنگ ها و اون هم رنگ هاي شاد شاد هستي كه باعث خوشحالي منه كه تا اينجا تونستم موفق باشم و شادابي و نشاط را برايت به ارمغان بياورم
مشغول خونه سازي بودي كه چشمت افتاد به استخر توپ
و اينجا بود كه خواستي بري تو استخر توپ
اولين بار بود كه خودت رفتي تو استخر توپ و خيلي خوشت اومد
و من امروز بر فراز ثانيه هاي نيامده عمرم به انتظار نشسته ام و ميخواهم تقويم فرداهايت سرشار از روزهاي طلايي و سبز و سرخ باشد و گاهي يك صورتي آْرام
و لحظه هاي سپيد نيامده كه در انتظار سبز شدن قامتشان با شادي ها و سرسبزي ها ي تو هستند
كه زندگي شايسته بهترين هاست
و تو لايق رنگين ترين روزهايي
روزهاي سبز روزهاي سرخ اناري روزهاي طلايي پرتكرار
و اين ريتم زندگي است كه برايت ميخواهم آن هم روي دور تند تند
برچسب : رنگ رنگي,رنگ رنگين كمان,رنگ رنگين, نویسنده : 3vihan94b بازدید : 49